سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیئت دانشجویی آرمان

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

اولاً تبریک عرض میکنم ایام متعلق به ولادت بانوى دو عالم، سیده‌ى زنان اهل بهشت، حضرت صدیقه‌ى طاهره (سلام اللَّه علیها) را. این جلسه بحمداللَّه جلسه‌ى بسیار مهم و باارزشى از آب در آمد. اولاً حضار محترم، بانوان برجسته‌ى بخشهاى مختلف زندگى اجتماعى و زندگى علمى ما و نخبگان حقیقى جامعه‌اند؛ چه استادان محترم و برجستگان میدانهاى مختلف علمى و فنى و غیره، و چه خانواده‌هاى محترم شهیدان، این همسر محترم شهید و مادر چهار شهید؛ که اینها نمونه‌اى هستند از اوج حرکت بانوان به سمت کمال و تعالى. بحمداللَّه این مجلس از همه جهت مجلس برجسته و ممتازى است. اهمیت دیگر این جلسه، جنبه‌ى نمادین بودن آن است. یقیناً در سرتاسر کشور بانوان محترم دیگرى هستند که برجستگى‌هائى را کسب کرده‌اند، از خود نشان داده‌اند و سرمایه‌هائى براى پیشرفت کشور و آینده‌ى کشورند. این جلسه، نمادى از مجموعه‌ى حرکت عظیم بانوان کشور ماست.

 مطالبى که خانمها اینجا بیان کردند، تقریباً مشتمل بود بر همه‌ى جوانب بحث مربوط به زن، از آن جهتى که نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باید به این مسئله نگاه کند و آن را دنبال کند. من با دقت حرفها را گوش کردم. تقریباً همه‌ى آن چیزهائى که امروز در مورد مسئله‌ى زنان میتواند عنوان بحث و تحقیق و مطالعه و بر اساس آن، برنامه‌ریزى در کشور صورت بگیرد، در بیانات خانمها بود. این خیلى براى من جالب و خرسند کننده است.

 خب، حالا تا همین جاى قضیه اگر بخواهیم یک قضاوتى را مطرح کنیم، آن قضاوت این خواهد بود که نظام جمهورى اسلامى توانسته است به یک قله‌اى دست پیدا کند که عبارت است از پرورش زنان فرزانه و صاحب اندیشه و صاحب رأى و نظر در ظریفترین و حساسترین مسائل یک جامعه، که حالا عرض خواهم کرد. مسئله‌ى زن - که امروز در دنیا باید به عنوان «بحران زن» آن را نامید - یکى از اساسى‌ترین مسائل هر تمدنى، هر جامعه‌اى و هر کشورى است. در این مورد، شما توانسته‌اید به ریزه‌کارى‌هائى، به دقتهائى، به سرفصلهاى مهمى دست پیدا کنید و درباره‌ى این مسئله بیندیشید. بنابراین آن قضاوت این شد که جمهورى اسلامى به یک قله‌اى دست یافته است که اى بسا بسیارى از کشورهاى عالم به آن دست نیافته‌اند.

 یک مطلب را من اینجا عرض بکنم. مسئله‌ى زن و خانواده، با همه‌ى کارى که شده است - شما کرده‌اید، دیگران کرده‌اند - همچنان یک مسئله‌ى مهم و قابل بحث و قابل توسّع در اندیشه‌ورزى است. این موضوعِ یکى از نشستهاى اندیشه‌هاى راهبردى است که ان‌شاءاللَّه در آینده آن را خواهیم داشت. نشستهاى اندیشه‌هاى راهبردى که تاکنون دو نشست آن انجام گرفته و کارهاى آن از لحاظ فکرى و ان‌شاءاللَّه بعداً برنامه‌ریزى و عمل دنبال خواهد شد، متکفل بررسى اساسى‌ترین و راهبردى‌ترین مسائل فکرى جامعه است. یکى از این مسائل، مسئله‌ى زن و خانواده است که در فهرست این مسائل پیش‌بینى شده و در آینده برگزار خواهد شد. من همین جا از بانوان محترم، اندیشه‌ورزان زن - که امروز نمونه‌هائى از آن را بحمداللَّه اینجا دیدیم - درخواست میکنم که در این کار مشارکت جدى بکنید؛ بحث کنید، فکر کنید، مطالعه کنید؛ فصول مربوط به مسئله‌ى زن را به طور جداگانه، به طور تخصصى، به شکل علمى، با تکیه‌ى به منابع اسلامى و فکر ناب انقلابى - که خوشبختانه در شما هست - در نشستِ مربوط به این موضوع بررسى کنید؛ مطرح بشود، بحث بشود و ان‌شاءاللَّه براى برنامه‌ریزى و عمل دنبال‌گیرى شود.

 درباره‌ى مسئله‌ى زن در جامعه، اساس مشکل، دو چیز است؛ دو نقطه‌ى اساسى است که اگر درباره‌ى این دو نقطه بشود فکرى کرد، طرحى نو در انداخت و کار پیگیر و مستمرى انجام داد، میتوان امیدوار بود که در طول زمان - میان‌مدت یا بلندمدت - آن چیزى که امروز میتوان آن را بحران مسئله‌ى زن در دنیا دانست، حل شود. آن دو چیز، یکى عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمى از غرب شروع شده و خیلى هم قدیمى و ریشه‌دار نیست. آن کسانى که مدعى شدند که در پروتکلهاى اندیشمندان صهیونیست این مسئله وجود داشته، میشود حدس زد که این، خلاف واقع نیست. یعنى اگر نگاه کنیم، مى‌بینیم این نگاه غلط، این کج‌فهمى و بدفهمى در زمینه‌ى شأن زن در جامعه، شاید در حدود صد سال، صد و پنجاه سال بیشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرریز شده است به جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامى. این یک نقطه است.

 نقطه‌ى دوم که اساس مشکل است، بد فهمیدن مسئله‌ى خانواده و بد عمل کردن در رفتارهاى داخل خانواده است. این دو تا مشکل است که به نظر ما بحران مسئله‌ى زن را - که امروز یک مشکل اساسى در دنیاست - به وجود آورده. شاید تعبیر «بحران زن»، تعبیر تعجب‌آورى باشد. امروز مسئله‌ى بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژى، بحران گرم شدن زمین، به عنوان مسائل اصلى بشریت مطرح میشود؛ اما هیچکدام از اینها مسائل اصلى بشریت نیست. بیشترِ آن چیزهائى که مشکلات اصلى بشریت است، برمیگردد به مسائلى که ارتباط پیدا میکند با معنویت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعى انسانها با یکدیگر؛ که یکى از آنها مسئله‌ى زن و مرد، جایگاه زن، مسئله‌ى زن و شأن زن در جامعه است؛ که این حقیقتاً یک بحران است، منتها به رو نمى‌آورند، مطرح نمیکنند و سیاستهاى مسلط در دنیا به صرفه‌ى خودشان نمیدانند و شاید برخلاف راهبردهاى اصلى خودشان میدانند که این مسئله را مطرح کنند.

 در مورد مسئله‌ى اول، که جایگاه زن در زندگى و در جامعه است - با هر تعبیرى که میخواهید مطرح کنید، میشود از آن اسم برد - اشکال اینجاست که یک نامعادله‌اى را بتدریج به وجود آورده‌اند؛ یک طرف ذى‌نفع، یک طرف مورد انتفاع؛ بشریت را اینجورى تقسیم کرده‌اند. طرفِ ذى‌نفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. این به طور آرام، با تدریج، با شیوه‌هاى گوناگون، با تبلیغات مختلف، در طول ده‌ها سال - که شاید به صد سال، صد و پنجاه سال برسد، که من دقیق نمیتوانم بگویم و این مسئله قابل تحقیق است - در جوامع غربى در درجه‌ى اول، و بعد در جوامع دیگر جا افتاده. شأن اجتماعى زن را اینجورى معرفى کردند، اینجورى تعریف کردند: زن به عنوان یک موجودى که مورد انتفاع مرد باید قرار بگیرد. لذا در فرهنگ غربى اگر زن بخواهد در جامعه نمود پیدا کند، شخصیت پیدا کند، حتماً باید از جذابیتهاى جنسىِ خودش چیزى را ارائه بدهد. حتّى در مجالس رسمى، نوع پوشش زن باید جورى باشد که براى طرف ذى‌نفع و منتفع - یعنى طرف مرد - چشم‌نواز باشد.

 به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حق‌کشى که در زمینه‌ى مسئله‌ى زن انجام گرفته، همین است. در محیط اجتماعى، فرهنگى شکل بگیرد که زن به عنوان یک طرفِ مورد انتفاع، براى استفاده‌ى یک طرفِ ذى‌نفع مطرح شود؛ این متأسفانه امروز در فرهنگ غربى وجود دارد. دیگران هم از آنها تقلید کردند، در راهش کوشش کردند، تلاش کردند و این در دنیا جا افتاده. اگر کسى خلاف این را بگوید، علیه او جنجال میکنند. فرض کنیم اگر در یک جامعه‌اى مسئله‌ى آرایش زنان و تبرّج زنان در محیطهاى عمومى محکوم شود، جنجال بلند خواهد شد. اگر نقطه‌ى مقابل آن انجام بگیرد -  یعنى در یک جامعه‌اى عریانى زنان مطرح شود - هیچ سر و صدائى در دنیا بلند نمیشود. اما وقتى پوشش زن، عدم تبرّج زن، آرایش نکردن زن در جامعه مطرح شود، دستگاه‌هاى مسلط تبلیغاتى دنیا سر بلند میکنند، جنجال میکنند؛ این نشان‌دهنده‌ى این است که یک فرهنگى، یک سیاستى، یک راهبردى وجود دارد که سالهاى متمادى است دنبال میشود و پایه‌اش این است که این جایگاه، این شأن، این موقعیت غلط و اهانت‌آمیز را براى زن تثبیت کنند؛ و متأسفانه کردند.

 لذا شما مى‌بینید در غرب با حجاب تدریجاً به صورت علنى دارد مخالفت میشود. عنوانى که براى این مخالفت ذکر میکنند، این است که میگویند حجاب نماد یک حرکت مذهبى است؛ ما نمیخواهیم در جوامع ما - که جوامع لائیک هستند - نمادهاى مذهبى مطرح شوند. به نظر من این دروغ است؛ بحث مذهب و غیر مذهب نیست؛ بحثِ این است که سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانى غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است. حتّى اگر چنانچه حجاب ناشى از یک انگیزه و ایمان دینى هم نباشد، با آن مخالفت میکنند؛ مشکل اساسى این است.

 این مسئله آن وقت دنباله‌هاى خودش را، تبعات بسیار جانکاه خودش را در جوامع بشرى به وجود آورده: مسئله‌ى سست شدن بنیان خانواده - گزارشهاى تکان‌دهنده‌اى که یک نمونه‌اش را یکى از خانمهاى محترم اینجا اشاره کردند - مسئله‌ى آمار گریه‌آور و تأسفبار تجارت زنان. امروز در دنیا طبق گزارشى که داده شده است - که این گزارش به نظرم گزارش سازمان ملل است؛ گزارش یک مرکز رسمى است - سریع‌الرشدترین تجارتهاى دنیا، تجارت زنان و قاچاق زنان است. بدترین کشورها هم در این زمینه، چند تا کشورند؛ از جمله رژیم صهیونیستى است. زنان و دختران را با عنوان پیدا کردن کار و عنوان ازدواج و این حرفها، از کشورهاى فقیر، از آمریکاى لاتین، از برخى کشورهاى آسیا، از برخى کشورهاى فقیر اروپا جمع میکنند و میبرند آنها را در شرائط بسیار سختى تحویل مراکزى میدهند که انسان از تصور آنها و نام آنها تنش میلرزد. همه‌ى اینها مبتنى است بر این نگاه غلط، این نامعادله‌ى ظالمانه در مورد جایگاه زن در جامعه. پدیده‌ى کودکان نامشروع - که بالاترین آمار کودکان نامشروع هم در آمریکاست - پدیده‌ى زندگى‌هاى مشترکى که بدون ازدواج انجام میگیرد؛ یعنى در حقیقت نابود کردن کانون خانواده و محیط گرم و صمیمى خانواده و برکات خانواده، محروم کردن بشر از این برکات، اینها همه ناشى از مشکل اول است؛ باید براى این، یک فکرى کرد. باید جایگاه زن را تعریف کرد و در مقابل منطق هوچیگرانه‌ى غربى بجد ایستاد.

 من یک وقتى گفتم؛ از من سؤال کردند که شما در مقابل آنچه که غربى‌ها درباره‌ى مسئله‌ى زن در کشور میگویند، چه دفاعى دارید؟ من گفتم: ما دفاع نداریم، ما هجوم داریم! ما در مسئله‌ى زن، از غرب طلبگاریم؛ ما مدعى غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین مى‌آورند؛ به اسم آزادى، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهاى روحى، روانى، عاطفى و اهانت شخصیتى و شأنى قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند. جمهورى اسلامى در این زمینه یک مسئولیتى دارد. جمهورى اسلامى در مسئله‌ى زن باید به طور صریح و بدون هیچ مجامله، حرف خودش را - که عمدتاً اعتراض به نگاه غربى و این نامعادله‌ى ظالمانه‌ى غربى است - بگوید. با این نگاه، آن وقت مسئله‌ى حجاب، مسئله‌ى نوع ارتباط زن و مرد، همه معنا پیدا میکند. این یک مسئله است.

 مسئله‌ى بعدى - که در قضیه‌ى زن مشکل دومى است - مسئله‌ى خانواده است. نظر اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلى روشنى است. «المرأة سیّدة بیتها»؛(1) بزرگ خانه، زن خانه است؛ این از پیغمبر اکرم است. جایگاه زن در خانواده، همانى است که در گفتارهاى گوناگون ائمه (علیهم‌السّلام) آمده: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة».(2) در تعبیرات عربى، قهرمان یعنى کارگزار، پادو، یک خدمتگزار محترم. میفرماید: در داخل خانه، زن قهرمانه نیست؛ ریحانه است، گلِ خانه است. خطاب به مردان میفرماید: بهترین شما کسانى هستند که بهترین رفتارها را با همسرانشان دارند. اینها نظرات اسلام است و از این قبیل الى ماشاءاللَّه وجود دارد. ولى در عین حال تحقق خواسته‌ى اسلام در خانواده، یک امرى است که با این بیانات تمام نمیشود، حل نمیشود؛ احتیاج به پشتوانه‌ى قانونى، پشتوانه‌ى اجرائى و ضمانت اجرائى دارد؛ و این کار باید انجام بگیرد. این کار در طول سالهاى متمادىِ گذشته انجام نگرفته است. خانواده‌هائى که متدین بودند، مردانى که از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پایبندى‌هاى شرعى داشتند، ملاحظاتى کردند؛ اما در مواردى که این خصوصیات نبوده، این ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده.

 البته اینجور نیست که ما فکر کنیم غربى‌ها در این زمینه از ما جلویند؛ ابداً. بنده آمارهاى زیادى دارم، این خانم محترم هم آمارهائى را ذکر کردند؛ وضع داخلى خانواده‌هاى غربى از لحاظ مظلومیت زن و از لحاظ عدم رعایت حقوق زن، از وضع خانواده‌هاى اسلامى و ایرانى و شرقى یقیناً بدتر است؛ بهتر نیست، اگر بدتر نباشد؛ در مواردى حتماً بدتر است. ما به آنها که نگاه نمیکنیم، آنها که الگوى ما نیستند. ما در محیط خانواده کمبودهاى زیادى داریم؛ احتیاج دارد به پشتوانه‌ى قانونى، به تضمین قانونى، به تضمین اجرائى؛ و این باید تحقق پیدا کند. این مسئله از جمله‌ى عرصه‌ها و میدانهائى است که در داخل کشور در این زمینه کم کار شده و باید کار شود.

 از لحاظ نظر اسلام و متون اسلامى هم در این بخش از مسئله هیچ کمبودى وجود ندارد. ما مى‌بینیم گاهى اوقات کسانى که منتقد تفکرات اسلامى هستند، سر قضیه‌ى ارث و دیه و این چیزها اشکال میکنند، در حالى که اشکالها وارد نیست؛ آنها پاسخهاى منطقى و قوى دارد. اما در زمینه‌ى رفتارهاى داخل خانواده، متأسفانه غالباً به غفلت گذرانده میشود؛ در حالى که نظر اسلام، نظر کاملاً روشنى است. محیط خانواده براى زن باید محیط امن، محیط عزت و محیط آرامش خاطر باشد تا زن بتواند آن وظیفه‌ى اساسى خودش را - که همین حفظ خانواده است - به بهترین وجهى انجام دهد.

 در مورد نگاه اسلام به زن بحثهاى زیادى شده است، ما هم بارها گفتیم. من مکرراً عرض کردم که نمونه براى انسان مؤمن و مرضى الهى، و انسان کافر و مردود درگاه پروردگار در قرآن، زن مطرح شده؛ این چیز جالبى است. قرآن وقتى میخواهد براى انسان خوب و انسان بد نمونه ذکر کند، هر دو را از زنان انتخاب میکند: «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط».(3) قرآن دو زن را به عنوان «مثل»، یعنى نمونه و نماد زنانِ بد معرفى میکند؛ همسر نوح و همسر لوط. بعد نقطه‌ى مقابل: «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأة فرعون».(4) به عنوان نماد زن خوب، زن برتر و زن مؤمن، دو نفر را معرفى میکند: یکى همسر فرعون است، یکى هم حضرت مریم است؛ «و مریم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها».(5) جالب این است که هر چهار تاى این زنها خوبى و بدى‌شان مربوط به محیط خانواده است. در مورد آن دو زن بد - «امرأة نوح و امرأة لوط» - میفرماید: «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»؛(6) این دو زن به همسرانشان - که دو پیغمبر عالى‌شأن و عالى‌مقام بودند - خیانت کردند. مسئله، مسئله‌ى خانواده است. موضوع آن دو زن دیگر هم مربوط به خانواده است؛ اوّلى که زن فرعون است، ارزش و اهمیت او این است که یک پیغمبر اولوالعزم را، یک موساى کلیم‌اللَّه را در آغوش خود پرورش میدهد و به او ایمان مى‌آورد و به او کمک میکند؛ لذا فرعون از او انتقام میگیرد. مسئله، مسئله‌ى درون خانواده است با این تأثیر و شعاع عظیم کارى که او کرده است، که یک موسائى را تربیت کرده. در مورد حضرت مریم هم همین جور است: «الّتى احصنت فرجها»؛ ناموس خود را حفظ کرد، عفت خود را حفظ کرد. این نشان‌دهنده‌ى این است که در محیط زندگى حضرت مریم (سلام اللَّه علیها) عواملى وجود داشته که میتوانسته است تهدیدکننده‌ى عفت و ناموس یک زن عفیف باشد و او توانسته مبارزه کند. بنابراین همه‌اش ناظر به همین جنبه‌هاى مهمى است که عرض شد؛ جنبه‌ى خانواده و مسئله‌ى شأن زن در جامعه. بنابراین مسئله، مسئله‌ى مهمى است.

 البته ما در جمهورى اسلامى پیشرفت داشتیم. نگاه من، نگاه خوشبینانه است. ما قبل از انقلاب را از نزدیک دیدیم. وضعى که آن روز کشور ما و جامعه‌ى ما و زنان ما به سمت آن میتاختند، وضعیت بسیار هولناک و خطرناکى بود. به خاطر خاصیت تقلیدى بودن کار در اینجا، گاهى وضعیت ظاهر زنان از آنچه که ما در عکسها و نقلها و گزارشها از زنهاى اروپائى میدیدیم یا میخواندیم هم بدتر بود! یک چنین وضعى را داشتند ترویج میکردند. البته زن ایرانى به خاطر گوهر ایمان که در او نهادینه بود، توانست بر این موج مخرب فائق بیاید؛ در انقلاب مشارکت اساسى داشته باشد؛ هم با حضور خود، هم با تشویق مردان؛ و یک پایه‌ى اساسى پیروزى انقلاب بشود. بعد از انقلاب هم که حرکت زنان، حرکت فوق‌العاده‌اى است.

 من لازم است عرض بکنم؛ این همسران مجاهدان راه حق و مبارزان و سرداران و مادران آنها حقیقتاً آیتى هستند از صبر و مقاومت. شرح حال اینها را که انسان نگاه میکند و میخواند، رنجهاى اینها را که ملاحظه میکند - البته بانوانى که قبل از انقلاب همسر مبارزینى بودند که سختى‌هائى را تحمل میکردند، نمونه‌هائى هم در آنجا دیده میشد؛ لیکن نمونه‌هاى کامل در دوره‌ى دفاع مقدس بود - مى‌بیند این همسران چه کشیدند، این مادران چه کشیدند. اینها فرزندان را فرستادند جبهه‌ها؛ بسیارى از آنها شهید شدند، جانباز شدند و این اسوه‌هاى صبر و مقاومت مثل کوه، استوار ایستادند. این در عرصه‌ى مسائل معنوى و انسانى. در عرصه‌ى مسائل سیاسى و در عرصه‌ى مسائل علمى هم کشور بحمداللَّه پیشرفت فوق‌العاده‌اى داشته است. این همه زنان دانشمند، استاد در رشته‌هاى مختلف علمى، در علوم حوزوى، در علوم دانشگاهى - که نمونه‌اى از آنها خوشبختانه شما حضار محترم هستید که در اینجا حضور دارید - همه نشان‌دهنده‌ى موفقیت جمهورى اسلامى است. نگاه من، این نگاه است. این نگاه، دل را به آینده امیدوار میکند. ما با همین حرکت و با همین شتاب ان‌شاءاللَّه پیش برویم، قطعاً خواهیم توانست بر فرهنگ غلط غربى و رائج در دنیا فائق بیائیم. باید کار کرد، باید تلاش کرد، باید دنبال‌گیرى کرد. نگاه، نگاه خوشبینانه است؛ منتها این نگاه خوشبینانه نباید مانع بشود از اینکه ضعفها را ببینیم. ما درجاتى پیش رفتیم، اما اى بسا ده برابر این ممکن بود پیش برویم. آنچه که موجب شد نتوانیم در آن حد جلو برویم، همین ضعفها و مشکلاتى است که وجود داشته؛ که شما به بعضى از آنها اشاره کردید، و مشکلات دیگرى هم وجود داشته که باید برطرف شود.

 آنچه که من میخواهم در پایان عرایضم عرض کنم، این است که عمده‌ى کار را خود بانوان باید انجام بدهند. شما هستید که میتوانید فکر کنید، اندیشه‌ورزى کنید، مطالعه کنید، معضلات را در مقام نظر و اندیشه حل کنید و در مقام عمل راهکار اجرائى ارائه بدهید. این، کار را بسیار آسان و نزدیک خواهد کرد. البته در این جلسه بانوان محترم پیشنهادهائى هم دادند؛ بعضى از اینها کاملاً عملى است و دم دست است و میشود اجرا کرد، اقدام کرد، براى بعضى هم میتوان زمینه‌سازى کرد.

 به هر حال امیدواریم ان‌شاءاللَّه جامعه‌ى زنان کشورمان جزو موفق‌ترین جوامع باشند و دختران جوان ما ان‌شاءاللَّه بتوانند در این زمینه‌اى که شما به وجود آوردید، گامهاى بلندترى بردارند و روزبه‌روز ان‌شاءاللَّه به اهداف عالیه‌ى اسلامى نزدیکتر شویم. ان‌شاءاللَّه این جلسه هم برکات خودش را در این عرصه باقى خواهد گذاشت.

    والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) نهج‌الفصاحة، ص 614
2) نهج‌البلاغه، نامه‌ى‌31
3) تحریم: 10
4) تحریم: 11
5) تحریم: 12
6) تحریم: 10





نوشته شده در تاریخ شنبه 90 خرداد 7 توسط پسر آرمانی

از عدالت زدگی منهای ولایت فاصله بگیرید

قسمت اول: هر خوبی می‌تواند ما را از رسیدن به حقیقت خوبی باز دارد 

 

ابتدا عرض کنم هر امری از امور معنوی، هر فضیلتی از فضایل اخلاقی و حتی هر عبادتی از عبادات ما، به سهولت می‌تواند سنگ راه ما قرار بگیرد و ما را از حقیقت عبادت باز بدارد. روز اولی که داستان خلقت انسان آغاز شد، در آغاز ماجرا خدا داستان کوچکی طراحی کرد و اثراتش را هم تا امروز برای ما باقی نگه داشته. آن داستان این بود که ابلیس  استکبار کرد و به آدم سجده نکرد.  ولایت‌گریزی شیطان با تکیه به شش هزار سال عبادت بوده است.
عبادت می‌تواند به معنای حقیقیِ کلمه مانع راه عبادت ِ اصلی شود. وقتی خدا نهیب زد به ابلیس، ابلیس گفت: من جبران می‌کنم، خداودند فرمود: چه ‌کار می‌کنی؟ گفت: به مقداری برایت نماز می‌خوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد. خداوند هم در پاسخ به این مقدس مآبی ها فرمود : من دوست دارم عبادت بشوم آن‌جوری که خودم می‌خواهم، نه آن‌جوری که تو می‌خواهی.
پس ببینند دوستان، هر عبادتی، هر علاقه‌ای ـ ‌یک کسی علاقه به قرآن دارد، یک کسی علاقه به نماز دارد و هر علاقه ی خوبی مانعی بر سرِ راهش قرار نگیرند. ظاهراً اصل موضوع امتحانات انسان و یا مهمترین امتحانات که ما باید ان‌شاءالله پشت سر بگذاریم، بتوانیم فرج را در آغوش بگیریم، این است که خوب‌ها باید مراقبت کنند خوبی‌هایشان مانع حقیقت نورانیِ خوبی نشود.
 

 

قسمت دوم: نگرانی از عاقبت به خیری

 

لذا باید ما بچه مذهبی ها بیشتر مواظب باشیم . عاقبت به خیری موضوعی است که حضرت علی (ع) با آن همه عظمت ، بسیار از آن می ترسیدند . حضرت به شخصی فرمود از چه می ترسی ؟ گفت از خداوند. حضرت فرمود : گناه نکن و از خدا نترس اما از عاقبت به خیری بترس .
حضرت علی (ع) تا آخرین لحظات عمر شریفشان نگران این موضوع بودند . رسول خدا صدا زد: «علی‌جانم! می‌بینم در یک ماه رمضانی محاسن تو به خون سرت خضاب می‌شود» آقا بلافاصله پرسیدند: «آیا آن موقع من دین دارم؟»
پیامبر (ص) هم می فرماید: علی‌جانم! تو مولود کعبه هستی، تو تضمینی هستی،چرا این سؤال را می‌کنی؟
 چون در روح علی‌بن ابیطالب ذرّه‌ای غرور نیست، ذرّه‌ای تکبّر نیست.
در روایت است کسی که نگران عاقبت به خیری خود نباشد دچار مکر خداوند شده است (تحف‌العقول/364)
یکی از اطرافیان حضرت امام(ره) که ایشان هم فوت کردند، نقل می‌کنند با هنگامی که با حضرت امام در حال قدم زدن بودند، حضرت امام به ایشان می‌فرماید: «اگر جبرئیل امین الان بیاید از تو بخواهد که یک دعای مستجاب داری، دعا کن، چی می‌گویی؟» ایشان مثلاً عرضه می‌دارد که «امام! من می‌گویم که خدا معرفت به کائنات و همه‌ی حقایق عالم را به من عنایت بکند» بعد حضرت امام سکوت می‌کنند. ایشان می‌گوید: «من از امام پرسیدم: امام! ببخشید. جسارت می‌کنم، خودِ شما اگر جبرئیل امین بیاید از شما بپرسد، شما چی می‌گویید؟» بلافاصله امام می‌فرمایند: «من از خدا می‌خواهم عاقبتم را ختم به‌خیر کند.»
 روح انسان‌های بزرگ همیشه این نگرانی را دارند، و این نگرانی سلامت‌بخش است.

 

قسمت سوم: عدالت و ولایت

 حالا بیاید ببینیم علل غربت امیرالمؤمنین علی(ع) چه بوده. یکی یکی ریشه هایش را در وجود خودمان و در جان جامعه نابود کنیم.
وقتی به تاریخ برمی‌گردیم، یکی از صحنه‌های عجیب و غریبی که در تاریخ می‌بینیم این است که گاهی از اوقات از همان جنس اتفاقاتی که عرض کردم، یک کار خوب، یک فضیلت، دوست داشتن قرآن، دوست داشتن نماز، می‌آید سنگ سر راه آدم می‌شود و آدم یک‌دفعه‌ای از حقیقت خوب بودن باز می‌ماند، یکی از این‌جور موانع که البته خودش خیلی خوب است اما بسیار ظریف و حساس است ، عدالت است.
مالک اشتر گاهی سرِ عدالت داشتن و رعایت عدالت از علی‌بن ابیطالب(ع) سؤال می کرد. می گفت: «یا علی ! این عدالت است که شما ابن عبّاس را  در فلان پست گذاشته ای ؟ آقا پارتی بازی می کنی ؟!»
حضرت علی هم برای مالک اشتر توضیح دادند. و او را متقاعد کردند که این پارتی بازی نیست و ثانیا شخصی بهتر از ابن عباس برای این پست نبود.
این قصّه همه‌جا هست، خیلی باید مراقبت کرد. در جایی دیگر می‌بینیم که حضرت موسی (ع) با حضرت خضر(ع) همراه است،  موسی (ع) پس از هر ماجرا فورا به حضرت خضر گیر می دهد و از او سوال می پرسد که چرا این کار را کردی . حضرت خضر(ع) هم  جواب می دهد : موسی‌ ! مگر ببه تو نگفتم سؤال نکن؟ ... تا اینکه خضر (ع) بنا بر مصلحتی یک بچه را کشت . موسی (ع) دیگر نتوانست تحمل کندو باز سوالکرد چرا یک بچه ی بیگناه را کشتی ؟  حضرت خضر (ع) دلایل کار هایش را گفت و دیگر موسی را همراهی نکرد .(کهف/66-78) 
موسی عدالت‌گرایی‌اش را چه‌‌کار کند؟ نمی تواند تحمل کند . اما اگر ولایت پذیر بود و  به حرف خضر گوش می داد  . به موقع نتیجه ی کارش را میدید و در این امتحان رد نمی شد .

اصلاً این خودش یک امتحان است عزیز دل من!  آدم عدالت را دوست دارد، عاشقش است؛ یک‌جاهایی، اما باید توجه کرد که جاهایی یا نمی‌شود عدالت را اجرا کرد و  مصالح بالاتری در کار است  و یا اصلاً آن چیزی که تو فکر می‌کنی عدالت نیست . پس باید پیرو ولایت بود . چون او تشخیص میدهد که کدام عدالت است و چه کار باید کرد .

 

قسمت چهارم: راه‌حل عبور از امتحانات سخت(مراقبت از ولیجه‌ها)

 

خب حالا چاره چیست ؟
ما در زیارت جامعه می‌خوانیم : ای اهل‌بیت عصمت و طهارت! ما برائت می‌جوییم از اعداء شما ... و از هر ولیجه‌ای غیر از شما این ولیجه در آیه‌ی قرآن هم آمده است: کسانی که مؤمن هستند، « وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»(توبه/16).
ولیجه یعنی کسی که در قلب آدم نفوذ می‌کند. فکر و دل آدم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. ممکن است رفیق باشد، ممکن است فامیل باشد، هر کسی ممکن است باشد. اینها را به‌شدّت باید مراقبت کرد. آدم گاهی مقابل رفیقش نمی‌تواند بگوید نه. آدم باید راه‌ها را ببندد. این یکی از تضمین‌هاست برای اینکه مبادا انسان از مسیر خارج بشود.
بعد امام باقر(ع) می‌فرماید:  هر ولیجه‌ای غیر از ما اهل‌بیت می‌شود طاغوت. اصلاً اگر تو خیلی تحت تأثیر رفیقت ، نماز شبت ، عدالت خواهیت و...  هستی وباعث می شود سخن ولایت را زمین بگذاری ، می‌شود طاغوت. این یک نکته برای راه نجات است .

 

 

شما می توانید متن کامل سخنرانی را از اینجا و یا صوت کامل سخنرانی را از اینجا با کیفیت های خوب   یا متوسط  یا  ضعیف دریافت کنید . 

 

 به نقل از وبلاگ آسمان سرخ






نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اردیبهشت 31 توسط پسر آرمانی
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin